سخاوت
باران باش و ببار مپرس این پیاله ی خالی از آن کیست….
باران باش و ببار مپرس این پیاله ی خالی از آن کیست….
تصویری داشتم خیال کردم در ساحل دریا با خدا قدم میزنم در آسمان تصویری از زندگی خودم دیدم همه جا دو رد پا دیدم یکی از آن من و دیگری جای پای خدا بود وقتی در آخرین تصویر زندگیم بر روی شن ها نگاه کردم دیدم که گاهی فقط ی رد پا می بینم در یافتم اینها در سخت ترین مواقع زندگیم بود از خدا پرسیدم که خدایا تو فرمودی که اگر به تو ایمان آورم هرگز تنهایم نخواهی گذاشت پس چرا در سخت ترین مواقع زندگی رد پایی از تو نمیبینم چرا در آن اوقات رهایم کردی؟فرمود بنده ی عزیزم تو را دوست دارم و هرگز تنهایت نگذاشته و نخواهم گذاشت اگر در سخت ترین اوقات فقط یک رد پا می بینی آن رد پای من است که تو را به دوش کشیده ام….
با همه ی لحن خوش آواییم در به در کوچه تنهاییم
ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر نغمه ی تو از همه پرشور تر
کاش که این فاصله را کم کنی محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ما میشدی مایه آسایه ی ما میشدی
هر که به دیدار تو نایل شود یک شب حلال مسایل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد سینه ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه ی جان من است نامه ی تو خط امان من است
ای نگهت خواستگه آفتاب بر من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده بر انداز به چشم ترم تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار ومدد کار ما کی و کجا وعده دیدار ما
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
به مکه آمدم ای عشق که تو بینم تویی که نقطه عطفی به اوج آوینم
مرحوم آقاسی
سالهاست که از حضور او جا ماندیم در غربت سرد خیش تنها ماندیم او منتظر است تا که ما برگردیم ماییم که در غیبت کبری ماندیم!