مه عالم تاب
با همه ی لحن خوش آواییم در به در کوچه تنهاییم
ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر نغمه ی تو از همه پرشور تر
کاش که این فاصله را کم کنی محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ما میشدی مایه آسایه ی ما میشدی
هر که به دیدار تو نایل شود یک شب حلال مسایل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد سینه ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه ی جان من است نامه ی تو خط امان من است
ای نگهت خواستگه آفتاب بر من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده بر انداز به چشم ترم تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار ومدد کار ما کی و کجا وعده دیدار ما
دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد
به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد
به مکه آمدم ای عشق که تو بینم تویی که نقطه عطفی به اوج آوینم
مرحوم آقاسی
سالهاست که از حضور او جا ماندیم در غربت سرد خیش تنها ماندیم او منتظر است تا که ما برگردیم ماییم که در غیبت کبری ماندیم!